کد مطلب:173110 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:207

بررسی سند زیارت
بسم الله الرحمن الرحیم

وقایعی بعد از رحلت پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم در تاریخ اسلام روی داد و رفته رفته باعث شد مردم فاصله ی جدی از حقایق اسلام بگیرند. عوامل مختلفی در پیدایش این شكاف مؤثر بود. صحابه پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم كلمات گهربار ایشان و هم چنین وقایعی را كه توسط ایشان نقل می شد، در سینه حفظ می نمودند، یا به توصیه حضرت مكتوب می داشتند.

یكی از محققین اسلامی در این رابطه بیانی با این مفاد داشتند:

احادیث زیادی از صحابه در دست است كه اثبات می كند نوشتن حدیث در میان صحابه امری معمول بوده است.

حضرت صحیفه ای «برگ های دفتر» داشتند كه به غلاف شمشیرشان آویزان بود و با اشراف و همراهی ایشان دستور می دادند تا چیزهایی بر آن صحیفه نوشته شود و سپس آن را به حضرت علی علیه السلام واگذار كردند كه معروف به «صحیفه ی علی بن ابی طالب علیه السلام» است. شیعه و سنی از آن احادیث موضوعاتی هم چون «دیات» و «آزادی اسیران» را نقل می كنند و اهل سنت مثل «بخاری» در «صحیح»، «ابن ماجه» در «سنن» و «احمد» در «مسند» نیز احادیثی از آن نقل كرده اند. [1] .

صحیفه ی دیگری كه به نقل احادیث پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم پرداخته «صحیفه ی جامعه» است كه به املای پیامبر گرامی اسلام صلی الله علیه و آله و سلم و به خط امیرالمؤمنین علیه السلام می باشد و تمام احكام و سنن و مسائل حرام و حلال حتی دیه ی خراش اعضای بدن در آن جمع آوری شده و در نزد ائمه اطهار علیهم السلام موجود بوده است، به طوری كه گاهی آن را به دیگران نشان داده، یا از آن روایت نقل می كرده اند.

ابوبصیر می گوید: در خدمت امام صادق علیه السلام بودم.

حضرت فرمودند: ای ابامحمد همانا جامعه نزد ما است، اما مردم چه می دانند جامعه چیست؟


عرض كردم: قربانت گردم «جامعه» چیست؟

فرمود: طوماری است به طول هفتاد ذراع پیغمبر صلی الله علیه و آله و سلم، به املای زبانی آن حضرت و دست خط علی علیه السلام، تمام حلال و حرام و همه ی نیازهای دینی مردم، حتی جریمه ی خراش در آن موجود است. [2] .

هم چنین صحیفه های دیگری توسط صحابه ای هم چون «ابورافع» غلام آزاد شده ی رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم تهیه شده بود كه به قول «نجاشی» [3] كتاب «ابورافع» مشتمل بر سنن، احكام، و قضایا بوده است. «صحیفه ی عبدالله بن عمر»، یكی دیگر از آن ها است كه احمد بن حنبل در «مسند» از آن نقل می كند و هم چنین است «صحیفه ی سعد بن عبادة انصاری» كه احادیثی را از نبی مكرم اسلام صلی الله علیه و آله و سلم نقل كرده [4] است و بالاخره «صحیفه ی جابر بن عبدالله انصاری» كه ابن سعد [5] در «طبقات»، عبدالرزاق [6] در «مصنف»، ذهبی [7] در «تذكره» و مسلم در «صحیح» نقل می كنند كه «صحیفه ی جابر» درباره ی مناسك حج است و احتمال می رود كه در آن جریان «حجة الوداع» و ضمنا خطبه ی جامع حضرت كه علی علیه السلام به عنوان ولی و جانشین بعد از خودشان معرفی شده است موجود باشد. صحابه تنها به صحیفه اكتفاء نكردند، بلكه احادیثی را برای تابعین املاء می نمودند كه از این قبیل تابعین محمد بن الحنفیة، و سلیمان بن قیس الیشكری، عبدالله بن محمد بن عقیل و افراد دیگر می باشند. باید اذعان داشت كه صحابه دیگر هم به جمع آوری و نقل احادیث پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم مشغول بوده اند.

وقتی ابوبكر به خلافت رسید، احادیث پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم را جمع آوری كرد كه مشتمل بر پانصد حدیث بود و لكن همان طور كه دخترش عایشه نقل می كند می گوید:

یك شب ایشان آشفته حال و منقلب بود. صبح پدرم به من گفت آن احادیث را بیاور! وقتی آن ها را آوردم تمام احادیث را سوزاند. [8] .

از آن زمان به بعد، ایشان به بهانه ی این كه در میان ما كتاب خدا است كه حرام را حرام و حلال را حلال نموده است، [9] صحابه را از نقل حدیث از رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم منع كرد. گرچه زمان حكومت ابابكر طولی


نكشید، اما در طول این مدت كلامی از تدوین حدیث از ایشان شنیده نشد. وقتی عمر خلیفه ی دوم شد، بعد از این كه مردم احادیث پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم را جمع آوری كردند، آن ها را قسم داد كه احادیث را نزد او بیاورند. آن گاه دستور داد آن ها را بسوزانند. [10] بالاخره كار به آنجا كشید كه حتی افرادی چون «ابن مسعود»، «اباالدرداء» و «ابامسعود انصاری» را به خاطر این كه احادیث زیادی از رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم نقل كرده بودند حبس نمودند. [11] .

تنها دستاویز این گونه اعمال، مخلوط نشدن «كتاب» و «حدیث» بنابر شعار «حسبنا كتاب الله» بود، ولی همان طور كه ملاحظه شد شخص رسول مكرم اسلام صلی الله علیه و آله و سلم دستور كتابت حدیث را به صحابه داده بودند.

از طرف دیگر صحابه حضرت هم مردمانی بودند كه اطلاع كافی داشتند و فرق بین حدیث و قرآن را تشخیص می دادند. به نظر می رسد در «احادیث نبوی» اسراری بوده كه بیان آن ها در آن مقطع از تاریخ برای جامعه مسلمین سرنوشت ساز بوده است، لذا این افراد به خاطر مصلحت خودشان از آن جلوگیری می نمودند.

به هر حال همیشه ذكر وقایع گذشته برای مردم پندآموز است و از طرف دیگر حقایقی را روشن می كند. ممنوعیت حدیث توسط خلیفه اول و دوم همان طور كه توضیح داده شد، تأثیر فراوانی در جدایی مردم از حقایقی كه پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم بیان فرموده بودند داشت و از طرف دیگر زمینه ی حاكمیت خاندان كثیف بنی امیه را فراهم كرد، زیرا مردم از سرچشمه ی زلال شرح سخن وحی كه احادیث پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم بود جدا شدند و این خلاء فرهنگی زمینه ساز وقایع دردناك آن دوران و به خصوص به شهادت رسیدن حضرت سیدالشهداء علیه السلام بود.

علت پافشاری حضرت رسول صلی الله علیه و آله و سلم بر یادآوری واقعه ی جانگداز عاشورا و كیفیت شهادت سیدالشهداء علیه السلام این بود كه حضرت می دیدند چگونه قرار است در آینده ی نه چندان دوری، فرزند عزیز ایشان حسین علیه السلام را همراه با فرزندان و اصحاب با وفایش به شهادت برسانند و بعد هم آن ها را به عنوان گروهی معرفی كنند كه بر اسلام و مسلمین خروج نموده است، و خاندان پیامبر به اسارت گرفته شوند.

این افشاگری حضرت سجاد علیه السلام و هم چنین حضرت زینب علیهاالسلام و سایر خاندان اهل بیت عصمت و طهارت بود كه پرده از روی جنایات ظالمین برداشت.

زیارت عاشورا تأكیدی است بر این مطلب كه آن شخصیتی كه در كربلا به شهادت رسید حضرت حسین علیه السلام فرزند رسول خدا، علی مرتضی و فاطمه ی زهرا سلام الله علیهم اجمعین بود.



[1] سنن ابن ماجه، ج 2658، 2؛ مسند احمد بن حنبل، ص 79.

[2] ثم قال: يا ابامحمد و ان عندنا الجامعة و ما يدريهم ما الجامعة؟

قال قلت: جعلت فداك و ما الجامعة؟ قال: صحيفة طولها بعون ذراعا بذراع رسول الله صلي الله عليه و آله و سلم و املائه من فلق فيه و خط علي بيمينه، فيها كل حلال و حرام و كل شيي ء يحتاج الناس اليه حتي الأرش في الخدش.

(اصول كافي، كتاب الحجة، باب ذكر الصحيفة والجفر و الجامعة و مصحف فاطمه عليهاالسلام، ر 1، ج 1، ص 238).

[3] رجال نجاشي، ص 6.

[4] علوم الحديث، ص 13.

[5] طبقات ابن سعد، ج 7، ص 229.

[6] مصنف، 20277: 11.

[7] تذكرة الحفاظ، ج 1، ص 123.

[8] تذكرة الحفاظ، ج 1، ص 5.

[9] تذكرة الحفاظ، ج 1، ص 3.

[10] طبقات ابن سعد، ج 5، ص 188، ترجمة القاسم بن محمد بن ابي بكر.

[11] تذكرة الحفاظ، ج 1، ص 7.